قیف فروش چیست و چطور آن را طراحی و مدیریت کنیم؟
احتمالاً شما هم اصطلاح قیف فروش (Sale funnel) یا قیف بازاریابی (Marketing Funnel) را خیلی شنیدهاید. قیف فروش، استوانه فروش یا قیف بازاریابی اصطلاحاتی هستند که بهجای هم استفاده میشوند. درواقع فرآیندی است که به کارشناسان فروش کمک میکند تا مشتریان بالقوه را به مشتریان واقعی تبدیل کنند. در این درس از کاریز فروش همه این موارد را بررسی میکنیم.
توسعه بازاریابی با در نظر گرفتن قیف فروش میتواند کسبوکار شما را به موفقیت برساند. میتوانید محتوای مناسب را ارائه دهید، سرنخهای واجد شرایط را به دست آورید، روابط معنی دار با مشتری را پرورش داده و فروش را افزایش دهید. پیش از هرچیز بهتر است بدانیم منظور از قیف فروش چیست.
قیف فروش یا Sale funnel چیست؟
قیف فروش یا Sale funnel که اصطلاح قیف بازاریابی هم در مورد آن به کار میرود، نمایشی بصری از سفر مشتری از اولین تماسش به عنوان مشتری بالقوه تا زمانی است که خریدی انجام میدهد و به مشتری شما تبدیل میشود.
دقیقاً همانطور که از اسمش مشخص است، قیف بازاریابی یا فروش در قسمت بالایی پهن است و در قسمت پایین باریک میشود. هر مرحله از قیف، واجد شرایطترین افراد را به مرحلهی بعدی سوق میدهد و مواردی را که برای شما مناسب نیستند حذف میکند.
همان طور که هر معامله در مراحل مختلف قیف فروش پیش میرود، احتمال بستن معامله بیشتر میشود. همچنین در طول قیف فروش، مشتری اطلاعات بیشتری کسب کرده و متوجه میشود که استفاده از آن محصول، چه فایدهای برایش دارد و مشتاقتر میشود.
بهترین و ایدهآلترین حالت در فروش زمانیست که همهی مشتریان بالقوه تبدیل به مشتریان واقعی شوند. در این حالت میتوان از یک استوانه استفاده کرد، اما چنین چیزی در دنیای فروش واقعیت ندارد و مشتریان در هریک از مسیرهای خود ممکن است که از فرایند فروش ما خارج شوند. بنابراین فرآیند فروش براساس ورود و خروج تعداد مشخصی از مشتریان، حالت قیف به خود میگیرد.
نمایندگان فروش حرفهای، مراحل قیف فروش خود را از درون به بیرون میدانند. این دیدگاه چند دلیل مهم دارد:
آنها میتوانند نیازهای اصلی مشتری را برطرف کنند، پیام درست را در زمان مناسب ارائه دهند، میتوانند روند فروش خود را مقیاس بندی کرده، فروش و درآمد خود را پیشبینی کنند و به اهدافشان برسند.
به عبارت دیگر، یک قیف فروش کاملاً مشخص، سفر مشتری و همچنین سلامت شرکت را بهبود میبخشد.
برخی قیف فروش و قیف ارتباط مشتری را یکسان میدانند که قطعا نمیتوان آن را تایید کرد. چراکه این دو اصطلاح با وجود آنکه شباهتهایی به هم دارند کاملا متفاوت هستند.
از آنجایی که مشتری هدف محصول یا خدمت شما را میبیند تا به خرید منجر میشود میتواند قیف فروش شما را شکل دهد. قیف درآمدی شما میتواند از جاهای زیر شروع شود:
- یک خرده فروشی یا فروشگاه
- تیم فروش
- وبسایت
- ایمیل
- مشاوره های فردی
به طور کلی هر کانال بازاریابی میتواند بخشی از مدیریت قیف فروش باشد و حتیممکن است قیف شما در چندین کانال پخش شود.
قیف فروش توسط تیمهای بازاریابی به عنوان بخشی از وظایف بازاریابی برای تجزیه و تحلیل و دسته بندی تمامی فعالیتهای فرایند بازاریابی تا جذب مشتری، استفاده میشود. قیف فروش در بازاریابی برای تبدیل مشتریان در سطوح مختلف از سرنخ فروش تا تبدیل مشتری به مشتری بالفعل به عنوان یک استراتژی به کار میرود و شامل تمام فرآیندهای فروش است.
قیف فروش دقیقا همان کاری را میکند که بازاریابها نیاز دارند؛ یعنی افراد را فیلتر میکند. به این ترتیب که با هدایت سرنخهای تولید شده در بازاریابی و با ارزش گذاری مشتریان، آنها را به مشتریان وفادار و همیشگی تبدیل میکند. یک کمپین بازاریابی موثر به محرکی نیاز دارد که شروع فرآیند قیف فروش را نشان دهد. این محرک، مجموعه ای از طرحهای بازاریابی است که منجر به فروش و احتمالاً تکرار فروش میشود. قیف فروش به مدیریت و سازماندهی فرایند بازاریابی کمک میکند تا هر سرنخی وارد فرایند فروش میشود حتما به یک مشتری بالفعل تبدیل شود.
همه مشتریان بالقوه در اولین تلاش نمیتوانند از قیف فروش عبور کنند. برخی ممکن است هرگز از آن عبور نکنند. اشکالی ندارد مهمترین جنبه قیف این است که تلاشهای همه افراد در تیمهای فروش و بازاریابی را همسو کند تا به هر مشتری بالقوه، چشم انداز واحدی از برند و سبک فروش ارائه شود.
هر مشتری در برخورد اولیه با برند، محصول یا خدمات شما یک غریبه است. تنها از طریق یک فرآیند فروش منسجم است که میتوانید یک غریبه را انتخاب کنید و او را به سمت پایین قیف فروش، از سرنخ به مشتری نهایی تبدیل کنید. در فرایند قیف فروش مشتری به ترتیب مراحل زیر را طی میکند.
مشتری بالقوه
به عبارت ساده، مشتری بالقوه فردی است که خریدار بالقوه محصول یا خدمات شما باشد. با این حال، مشتری بالقوه هنوز با شرکت شما درگیر نشده یا وارد فرآیند فروش نشده است.
سرنخ فروش
در مرحله بعد قیف فروش، مشتری بالقوه به سرنخ تبدیل میشود. سرنخ فروش، مشتری بالقوه ای است که با محتوای شرکت یا فرآیند فروش شرکت شما درگیر شده است. سرنخ فروش پس از برخورد با یک محتوا یا نمونه آزمایشی از محصول شما وارد قیف فروش میشود.
فرصت فروش
هنگامی که یک سرنخ با تیم فروش شما درگیر شد و علاقه خود را ابراز کرد، باید توسط نماینده فروش واجد شرایط شود. اگر آنها واجد شرایط باشند و به عنوان یک مشتری مناسب شناخته شوند، با تلاشهای تیم فروش به مشتری تبدیل میشوند.
مشتری بالفعل
در نهایت مشتری تصمیم به خرید از شما میگیرد. در این مرحله مشتری متوجه شده که محصول یا خدمات شما نیاز او را برطرف خواهد کرد و در نتیجه معامله انجام میشود.
قیف فروش بازاریابی دیجیتال کمک میکند، کارایی و بازده کسبوکارتان بالا برود. چرا؟ چون فرآیند تبدیل بازدیدکنندگان از سایت به مشتریان وفادار را ساده میکند.
قیف فروش دیجیتال مارکتینگ، چهارچوبی است که برای کمک به افزایش ترافیک وبسایت استفاده میشود. یک قیف فروش بازاریابی دیجیتال معمولا از چهار مرحله تشکیل میشود:
- آگاهی
- اکتشاف
- توجه و پرورش
- تبدیل
بازدیدکنندگان از سایت، ابتدا وارد مرحله آگاهی قیف فروش میشوند. آنها معمولا از طریق شبکههای اجتماعی، پستهای وبلاگ، تبلیغات، یا از همه مهمتر، محتوای جذاب سایتتان وارد قیف میشوند.
استراتژیهای مختلفی هست که به کمک آنها میتوانید بازدیدکنندگان از سایت خود را در مراحل مختلف قیف فروش، پرورش دهید تا به مشتری تبدیل شوند.
یک نکته مهم این است که احتمالا بازدیدکنندگان مختلف را به مراحل متفاوت قیف فروش جذب میکنید، و همه آنها همیشه یک مسیر را در قیف طی نمیکنند.
قیف فروش دیجیتال مارکتینگ ازاین جهت برای کسبوکارتان اهمیت دارد که کمک میکند به سرنخهای بیشتری دست پیدا کنید، مشتریها را از راههای مختلف پرورش میدهد تا تجربه فروش بهتری داشته باشند. و در نتیجه درآمد کسبوکار را بالا میبرد.
در علم بازاریابی، قیف فروش به پنج مرحله جزئی تقسیم میشود. این مراحل عبارتند از:
- آگاهی Awareness
- کسب اطلاعات و ایجاد علاقهمندی Interest and Education
- ارزیابی محصول یا خدمات Evaluation
- درگیرشدن با محصول و تصمیمگیری Engagement and Decision Making
- اقدام به خرید Action و درنهایت تبدیل شدن به مشتری وفادار و انجام خرید مجدد.
اما در حالی که هر سازمانی روش خاص خود را برای مدیریت فرآیند فروش و نقاط تماس مشتری دارد، به طور کلی میتوان آنها را در سه مرحلهی مشخص تعریف کرد که در نهایت همان مدل آیدای معروف را میسازد.
1.بالای قیف فروش: آگاهی و کشف
در اوایل سفر، مشتریان بالقوه در حال عبور از یک مشکل خاص هستند و در مورد آن تحقیق و جستجو میکنند.
آنها هنوز در حال شناسایی چالش خود هستند، سوالات زیادی دربارهی آن دارند و احتمالاً نام چالش خود را مشکل نگذاشتهاند آنها فقط علائم را میدانند.
مشتریان در این مرحله به تدریج سعی میکنند مشکل خود را به زبان بیاورند و منابع اطلاعاتی و آموزشی معتبری پیدا کنند. در اینجا به چند نمونه از سوالاتی که ممکن است افراد دربارهی کسبوکارهای مختلف داشته باشند اشاره میکنیم:
- نرم افزار پشتیبانی مشتری: معیارهای صنعت پشتیبانی مشتری چیست؟
- فروشگاه تشک:چرا کمرم بعد از خواب درد میکند؟
- تامین کننده برق:میانگین صورتحساب برق چقدر است؟
در بالای قیف فروش، مشتری میخواهد احساس کند اطلاعات کافی و اعتماد بنفس دارد تا بتواند در زمان مناسب، سوالات و مشکلاتش را مطرح کند.
از منظر بازاریابی، مشتریان به محتوایی نیاز دارند که بتواند آنها را در مورد موضوعی که برایشان مهم است راهنمایی کند؛ مثل پستهای وبلاگ، فیلمها و حتی سوالات.
در این مرحله، مشتریان بالقوهای که قبلا ارتباطی با شما برقرار نکرده بودند با شما ارتباط برقرار میکنند و به بیان دقیقتر، آنها اکنون سرنخهای شما هستند. اکنون وقت آن است که نمایندگان فروش، سوالات مربوطه را بپرسند و سرنخها را واجد شرایط فروش کنند، این همان چیزی است که ما را به مرحلهی بعدی میرساند.
2.میانه قیف فروش: تحقیق در مورد راه حلها
در این مرحله، شما دیگر با مخاطبین بینام و چهره روبرو نیستید. آنها اکنون مشکل خود را میشناسند و در حال جستجوی تمام راهحلهای موجود اعم از محصولات و خدمات هستند.
سوالاتی که در میانهی قیف فروش مطرح میشوند دیگر عمومی و کلی نیستند. به جای پرسیدن سوالاتی که با چرا شروع میشوند، سرنخهای شما در حال جستجوی طیف وسیعی از فرصتها برای رفع مشکلاتشان هستند.
با در نظر گرفتن همان کسبوکارهای بخش قبلی، سوالات افراد در بخش میانهی قیف فروش میتواند موارد زیر باشد:
- چگونه میتوان از طریق تلفن، پشتیبانی خوبی به مشتری ارائه داد؟
- چگونه بهترین تشک را انتخاب کنیم؟
- چگونه یک تامین کنندهی برق را انتخاب کنیم؟
در وسط قیف فروش، مخاطبان در حال غوطهور شدن در عمق جزئیات مشکل هستند. آنها با جزئیات زیادی میفهمند که چه چیزی آنها را آزار میدهد و میخواهند راه حلهای ممکن را بدانند.
در این مرحله، ممکن است آنها لزوماً ارائه دهندگان راه حل، مانند شرکتهای خاص و محصولات آنها را ارزیابی نکنند و در عوض، به دنبال انواع راهحلهای موجود باشند.
به عنوان مثال، هنوز تصمیم نگرفتهاند که آیا یک راه حل نرم افزاری برای تیمهای پشتیبانی داخلی میخواهند یا برای تیمهای پشتیبانی دورکار؟ مثال دیگر: مطمئن نیستند که به رویهی طبی برای تشک نیاز دارند یا اینکه باید تشک جدیدی بخرند.
محتوایی که در این مرحله به سرنخهای شما بیشتر کمک میکند شامل راهنماهای دقیق وعمیق، لیستهای مقایسهای، لیست معایب و مزایا و سایر موارد این چنینی است.
در این مرحله، سرنخهای شما واجد شرایط شدهاند و با پرسیدن سوالاتی از آنها میتوانید متوجه شوید چه پیشنهادی میتواند برای آنها بهترین راه حل باشد.
3.پایین قیف فروش: گرفتن تصمیم آگاهانه برای خرید
مرحلهی پایینی قیف، زمانی است که سرنخها همه چیز را درمورد مشکلشان و بهترین راه حل برای آن را میدانند و آماده هستند تا فروشندهی این راه حل را انتخاب کنند.
به همین دلیل است که سوالات و نگرانیهای آنها در این مرحله، فروشنده محور میشود. بنابراین جستجوی آنلاین و همچنین سوالاتی که از شما دارند، ممکن است شبیه موارد زیر باشد:
- آیا [ارائه دهنده 1] ویژگیهای نرم افزار پشتیبانی بهتری از [ارائه دهنده 2] ارائه میدهد؟
- چه کسی طولانیترین و کاملترین گارانتی را برای تشکها ارائه میدهد؟
- شرایط قرارداد برق با [ارائه دهنده 1] در مقابل [ارائه دهنده 2] چیست؟
این همان چیزی است که به شما کمک میکند تا تصمیمی متناسب با نیازهای مشخص آنها، مشکلات خاص، بودجه و سایر منابع مربوطه بگیرید.
بهترین محتوا برای قسمت پایین قیف فروش، صفحات متداول پاسخ به پرسشها، فیلمهای مربوط به ویژگیهای محصول، نمایشهای زنده و تجزیه و تحلیل ویژگیهای رقابتی محصولات است. این اطلاعات علاوه بر این که باعث میشود مشتریان به شما اعتماد کنند، همزمان به آنها کمک میکند مناسب بودن راه حل پیشنهادی شما برای مشکلشان را بسنجند.
اینجا زمانی است که سرنخهای واجد شرایط، مراحل ارائهی پروپوزال و مذاکره را طی میکنند و پس از آن شما برای کسبوکار آنها ایده آل هستید.
مثال واقعی از قیف های فروش
با در نظر گرفتن این تفکیک مراحل قیف فروش، اکنون میتوانیم به برخی از نمونههای قیف بازاریابی نگاه کنیم. این مثالها به ما نشان میدهند که یک فروشنده میتواند با درک نقاط درد مشتری خود و ارائهی پاسخهای درست در زمان مناسب، مشتریان بالقوه را به مشتری واقعی تبدیل کند.
بیایید 2 مثال قیف فروش از دنیای واقعی را با هم بررسی کنیم.
مثال 1: شرکت خارجی
کمپانی توییلو(Twilio) که API ارتباطی به توسعه دهندگان نرمافزار ارائه میدهد، یکی از موفقترین نمونههای پیاده سازی قیف فروش در بازاریابی دیجیتال است. این شرکت با تدوین استراتژیهای بازاریابی دیجیتال مناسب توانسته هم در گوگل و هم در شبکههای اجتماعی مخاطبان زیادی را به خودش جذب کند.
افراد وقتی در سیستم ثبت نام میکنند، برای شروع کار، یک حساب رایگان میسازند ( که در نهایت میتواند به حساب پولی ارتقا پیدا کند) یا بر روی بخش تماس با یک فروشنده کلیک کرده و منتظر میمانند با آنها تماس گرفته شود.
نمایندگان فروش بر اساس اطلاعاتی که فرد ثبت نام کننده در ابتدا رو حساب خود وارد کرده، یک تعامل ارزشمند با مشتری ایجاد میکنند.
اگر نمایندهی فروش با اطمینان بتواند به سوالات افراد موجود در پایین قیف پاسخ دهد و بین مشکل سرنخ و راهحل ارائه شده مطابقت وجود داشته باشد، آنها تبدیل به مشتری می شوند. اگر هم در آن لحظه تمایلی به خرید نداشته باشد، توییلو این احساس را به مشتری میدهد که کاملا درک شده!
شرکت علی بابا در زمینهی گردشگری و فروش بلیط کار میکند و یکی از بزرگترین شرکتهای ایرانی دراین زمینه به حساب میآید. این شرکت از تمام صفحات وب سایت خود بیشترین استفاده را میکند تا بازدیدکنندگان بیشتری را به وب سایت بکشاند و آنها را ترغیب به اقدام کند.
مشتریان بالقوه علی بابا به راحتی و با جستجوی مطالب مختلفی در زمینهی سفر میتوانند به وبسایت علی بابا مراجعه کنند. وبسایت علی بابا علاوه بر امکان خرید آنلاین بلیط، مطالب مفیدی نیز در زمینهی گردشگری و نقاط دیدنی ارائه میکند.
این شرکت یک قسمت از سایت خود را به منبعی معتبر در زمینهی سفر تبدیل کرده است که میتواند پاسخگوی سوالاتی فراتر از نیاز افراد باشد. جواب دادن به این سوالات میتواند به پیشرفت مشتریان در مراحل قیف فروش کمک کند. سرانجام، سرنخ میخواهد بداند که آیا این شرکت بهترین و قابل اعتمادترین گزینهای است که میتواند انتخاب کند یا نه.
با آماری که در سایت ارائه شده است، اعتماد مشتری به علی بابا افزایش پیدا کرده درنتیجه امکان خرید را بالاتر میبرد. همچنین در این لحظه پیشنهاد تخفیفهای ویژه که درسایت علی بابا موجود است میتواند مشتری را به خرید ترغیب کند.
مزایا و اهمیت قیف فروش
گفتیم که قیف فروش مسیری را که مشتریان در راه خرید محصول یا خدمات شما طی خواهند کرد، نشان میدهد. تجزیه و تحلیل قیف فروش به شما کمک میکند بفهمید مشتری طی سفر خرید خود کجا توانسته به پاسخ سوال یا نیازش برسد و کجا با شکست مواجه شده است. همچنین کمک میکند تا خلاهای مراحل مختلف قیف فروش خود را شناسایی کنید (یعنی جایی که مشتریان بالقوه از بین میروند و به مشتری تبدیل نمیشوند).
درک قیف فروش به شما کمک میکند تا بر نحوه حرکت مشتریان بالقوه و تبدیل آنها به خریدار تأثیر بگذارید. همچنین بینشی در مورد آنچه که مشتریان در هر مرحله از قیف فروش فکر میکنند و انجام میدهند، ارائه میکند. بنابراین میتوانید در فعالیتهای بازاریابی که مشتریان بالقوه بیشتری را جذب میکنند، پیامهای مرتبطتری را در هر مرحله از قیف فروش توسعه دهید، و مشتریان بالقوه بیشتری را به مشتریان نهایی تبدیل کنید.
نکته کلیدی: دانش کامل از قیف فروش شما برای درک سفر خرید مشتریان ضروری است تا بتوانید شکافها را در این فرآیند شناسایی کرده و روی موثرترین استراتژیهای بازاریابی سرمایه گذاری کنید.
کطمئنا ایجاد یک قیف فروش برای انتقال مشتریان بالقوه از تماس اولیه تا بستن قرارداد ضروری است. اما سوالی که پیش میآید این است که چطور مراحل مختلف قیف فروش آیدا (AIDA) را ایجاد کنیم؟
راههای زیادی برای ایجاد قیف فروش وجود دارد و مشاغل و صنایع مختلف انواع قیف فروش مخصوص به خود را دارند. مراحلی که میگوییم را بسته به صنعت و شرایط کسبوکارتان دنبال کنید:
صفحه فرود اغلب اولین فرصت برای مشتریان احتمالی است تا در مورد کسبوکار شما و محصولات و خدماتتان اطلاعات کسب کنند. کاربران به روشهای مختلف به صفحه فرود وبسایت شما میرسند. ممکن است روی یک تبلیغ یا پیوند در یک صفحه شبکه اجتماعی کلیک کنند، یک کتاب الکترونیکی دانلود کنند یا برای یک وبینار ثبت نام کنند.
برای اینکه مشتری بتواند آدرس ایمیل خود را به شما دهد، باید در ازای آن چیز با ارزشی بگیرد. به عنوان مثال، میتوانید یک کتاب الکترونیکی یا مقاله رایگان با محتوای مفید و آموزنده در اختیار آنها قرار بدهید.
اکنون که مشتری بالقوه علاقه کافی برای ارائه آدرس ایمیل خود نشان داده است، محتوایی را به آنها بدهید که با محصول یا خدمت شما بیشتر آشنا شوند. به طور منظم (یک یا دو بار در هفته) با آنها در تماس باشید، اما نه آنقدر زیاد که حوصلهشان سر برود یا کلا محتوای شما را کنار بگذارند.
بهترین پیشنهاد خود را، پیشنهادی که نادیده گرفتن یا رد کردن آن برای مشتری بالقوه دشوار است، برای بستن معامله ارائه دهید. به عنوان مثال، میتوانید یک دموی محصول، یک نسخه آزمایشی رایگان یا یک کد تخفیف ویژه ارائه دهید.
در این مرحله از قیف فروش، مشتری بالقوه یا مشتری شده یا تصمیم گرفته که خرید نکند. در هر صورت، باید به روند ارتباط و ایجاد رابطه ادامه دهید.
اگر مشتری شد، با آموزش آنها در مورد محصولات یا خدمات خود، درگیر کردن منظم آنها برای ایجاد وفاداری و ارائه خدمات عالی برای حفظ آنها به عنوان مشتریان ارزشمند، به ایجاد رابطه ادامه دهید. اگر مشتری خریدی انجام نداد، از طریق ایمیلهای معمولی با آنها در تماس باشید. با استفاده از سریهای مختلف پرورش ایمیل، به کار روی تبدیل آنها به مشتری ادامه دهید.
زمانیکه یک قیف فروش ایجاد کرده اید، کار شما تمام نمیشود. باید به طور مداوم به دنبال راههایی برای بهبود و بهینهسازی قیف فروش خود باشید و مشخص کنید که در کجا مشتری را از دست میدهید. روی مناطقی تمرکز کنید که مشتریان بالقوه از یک مرحله قیف فروش به مرحله بعدی منتقل میشوند.
از بالای قیف شروع کنید. ارزیابی کنید که هر قسمت از محتوا چقدر خوب عمل کرده است. آیا با محتوای اولیه خود به اندازه کافی مشتری بالقوه جذب میکنید؟ هدف محتوای شما این است که مشتریان بالقوه روی دکمههای CTA کلیک کنند. اگر این کار را نکردند، یا یک قسمت از محتوا کلیکهای کمتری روی CTA میگیرد، آن عنصر را دوباره طراحی کنید یا روش جدیدی را امتحان کنید.
صفحه فرود خود را ارزیابی کنید پیشنهاد و CTA شما باید منعکس کننده یک محتوای خاص باشد. به عنوان مثال، پست وبلاگی که مشتری را به صفحه فرود شما آورده است. آیا مشتریان بالقوه در ارائه اطلاعات تماس خود به شما اعتماد دارند؟ هر قسمت از صفحه فرود خود را آزمایش کنید (به عنوان مثال، عنوان، تصاویر، متن بدنه، CTA) تا بفهمید چه چیزی کار میکند و چه چیزی درست نیست.
هر پیشنهادی را در مرحله عمل قیف فروش خود آزمایش کنید. نتایج پیشنهادات مختلف را مقایسه کنید (به عنوان مثال، ارسال رایگان در مقابل تخفیف). با کمپینهای ایمیل مارکتینگ و سایر تلاشهای بازاریابی چند خرید دریافت میکنید؟ اگر یک پیشنهاد نتایج بسیار بهتری نسبت به دیگری داشت، روی استفاده از آن پیشنهاد برای بستن قرارداد با مشتریان بالقوه تمرکز کنید و ببینید آیا میتوانید آن را بهبود ببخشید یا خیر.
نرخ حفظ مشتری خود را دنبال کنید. تعیین کنید که مشتریان چند وقت یکبار برای خرید محصولات یا خدمات شما برمیگردند. آیا مشتریان بیش از یک بار برمی گردند و آیا محصولات یا خدمات دیگری را میخرند؟ پیگیری کنید که چند بار دیگران را به شرکت شما ارجاع میدهند.
به این ترتیب که:
- فروش خود را برای یک یا سه ماه آینده پیش بینی کنید.
- معاملات را سریعتر ببینید.
- فعالیتهای سرنخ را پیگیری کنید.
- یادآورهایی برای پیگیری معاملاتِ با ارزش داشته باشید.
- فعالیتهای روزانه خود را سازماندهی کنید و از ساعاتی که با سرنخ خود میگذرانید بیشترین استفاده را ببرید.
منبع: https://didar.me/
برچسب: ،